دشت هميشه عزادار

 

اي دشت هميشه عزادار،كربلا

بگذار سر بر دامنت گذارم و زار بگريم، بگذار بگريم و چرا نگريم

اي قربانگاه روح جاري قرآن، چرا نگريم كه تو خود ديدي كه چهل روز پيش عشق را چگونه سر بريدند، ديدي كه قرآن ناطق را چگونه پاره پاره كردند.

اي دشت هميشه عزادار!

بگذار بگريم و چرا نگريم كه قلب من قرين غم توست و روح من در پرواز كوي تو.

تو ديدي نبرد مظلوميت را، مظلوميتي به وسعت بي پايان و ظلمي به پهنه بي نهايت و در ميان اينها مردي مشعل دار را ديدي كه انسان ها را به حريت مي خواند و ديدي كه چگونه خونش به آسمان ريخت.

 

اي دشت غم زده ، اي كربلا!

بگذار برايت بگويم بعد از آن روز باران اشك فرشتگان و آدميان بر تو فرو ريخت و دل هايمان سرزمين محبت آرميدگان تو شد

اي دشت داغ دار!

تو چشمه اي بودي كه خون خدا از آن جوشيد و بر بستر روحها جريان يافت.

 اي شاهد تراژدي بزرگ تاريخ !

 اگر اهل زمان پيمان وفا شكستند و حرمت غريب ندانستند، تو فرزند پيغمبر را با شوق فراوان در آغوش گرفتي و زينب آن دختر عصمت ، خاطرات تلخ تو را برايمان باز گفت و اينك اربعين آن فرا رسيده است، چهل روز است كه آن يار مهربان و غريب ما ، ميهمان توست.

چهل روز است كه پاره تن پيامبر و نور چشمان علي را در آغوش گرم خود جاي داده اي، چهل روز است كه ما در فراق مي سوزيم و تو در وصال.

                                                                                                   

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 10 آذر 1394برچسب:دشت هميشه عزادار,پرورش افكار,, | 9:30 | نویسنده : اسدي |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد
.: Weblog Themes By VatanSkin :.